دختری در باد



#زندگینامه

پروفسور مریم میرزاخانی (دختر جبر)

در تاریخ ۱۳۵۶/۰۲/۰۲ در تهران به دنیا آمد ،وی درسال ۲۰۱۴ به خاطر کار بر(دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانه ای آنها) برنده مدال فیلدز شد،که بالاترین جایزه در ریاضیات است ،وی تنها زن و اولین ایرانی برنده مدال فیلدز است.

مریم میرزاخانی اولین کسی هستش که در المپیاد ریاضی جهان نمره کامل رو گرفت و مدال طلای جهان رو به خودش اختصاص داد.

مریم یه دختر ایرانی با پشتکار ،ساده زیست،قوی،شوخ طبع بود که توی سختیها همه چیز رو آسان می گرفت .

او پر انرژی و مشتاق به کار بود و صبوری بارزترین ویژگی او بود لذت بخش ترین لحظه زندگی او زمانی بود که مسئله حل می شد.

مریم در سن ۴۰سالگی در سال ۱۳۹۶ به دلیل سرطان از بین رفت.


این متن خلاصه ای از مطالعه من بر زندگینامه این بانو بود که دوست داشتم با شما دوستان در میون بذارم .


#زندگینامه#چالش

#مریم_میرزاخانی


یک نکته فوق مهم

تکنیکی برای زندگی  و مدیریت زمان عالی


به حرف های دیگران زیاد توجه نکن. تلاش دیگری (اجتماع و نهادی که در آن زندگی می کنیم) به طور ذاتی این است که روی من اعمال قدرت و نظارت داشته باشد و مرا تا میتواند تغییر بدهد و به شکل خودش در بیاورد


تا می توانی در مسیر شدن» از بودن» ،‌ بی‌توجهی را تمرین کن.

یعنی

چیزی که هستی و بودی را می‌خواهی به چیزی و منی دیگر تغییر بدهی، این راه به خودی خود، برای تو شگفت‌انگیز و پرمسئله و پراز دستاورد خواهد بود. بهتر است دیگری (و دیگرانی) که به طور دائمی تلاش می‌کنند نظراشان را به تو تحمیل کنند، حذف کنی.


این مورد یکی از مهمترین و اساسی‌ترین #تکنیک ها و روش‌های مدیریت زمان تو است.

یادمان باشد که چه تعریفی از مدیریت زمان داریم : مدیریت زمان یعنی تلاش برای استفاده بهتر از فرصت زندگی.

ندیدن دیگری معترض و نق‌نقو و منفی‌باف و حسود و نادان، یکی از بهترین تلاش‌هایی که می‌توانی برای خودت داشته باشی.


—— الان در میانه یک مشاوره آنلاین هستم و اینترنت دوست عزیز قطع شده و این متن کوتاه و دستاورد این جلسه را که فکرم را مشغول خودش کرده بود، با شما در میان گذاشتم

با مهر

سجاد سلیمانی

@SajadSoleimaniCom


نه

برای خیلی از ما آدم ها گفتن این کلمه بسیار سنگین و سخته.
فکر میکنیم با گفتن این کلمه خیلی چیزها از دست خواهیم داد.

اما من فکر میکنم استفاده به جا و به موقع از این کلمه باعث میشه تو خیلی چیزها رو بدست بیاری.

مثل الان من 

وقتی تو محکم میگی نه.   خیلی از نزدیکترین هایت به کلی بهم میریزن و تو رو تحقیر میکنند،گاهی کارشون به جایی میرسه که با تو قهر میکنند
اما به نظر من باید بهشون زمان داد تا معنای حرف های تو رو درک کنند و متوجه دلیل نه گفتن تو بشوند.

الان خیلی آروومم چون میدونم این نه محکم باعث میشه تا من به داشته هام بیافزایم و خیلی چیزها رو بدست بیارم.

واسه نه گفتن ها بیشتر تمرین کن و بدون کجاها باید محکم بیانش کنی و.

                                         سشنبه97/06/12. 


خود زنی فقط و فقط به معنا ضرب و شتم خودت یا آزار و اذیت و آسیب رسوندن به جسمت نیست.

مهمترین چیز اینه که تو نباید حتی با حرفهات خودزنی کنی و هی خودت رو آزار بدی و مقصر بدونی تو اتفاقات.


بیشتر اوقات به خودم میگم تو باید عالی باشی و بی عیب و نقص 

هی خودمو اذیت میکنم و روح خودم رو خراش میدم.


چند روزه که دوباره تموم حرفها به من حمله کردند و بیشتر ساعات روز ذهن منو مشغول به خودشون کردند.


از خودم خواستم تا با بهترین دوستم گپ بزنم و زود رفتم واسش پیام گذاشتم و ازش وقت خواستم.


دوروز طول کشید تا ارتباط ما برقرار شد آخه برنامه اش همیشه پره.


حدودا ساعت 21:08دقیقه تماس گرفتم و شروع کردم به حرف زدن.


نمیدونستم دردم رو چجوری بگم.


هرچی تو ذهن شلوغم بود گفتم و اون صبوری کرد و خوب شنید .


همینجور که میگفتم ،تو ذهنم داشتم به خودم فحش میدادم که اینها چیه داری میگی ؟چرا تمرکز نداری؟و.


اما اون زود فهمید درد منو و حال خرابم رو متوجه شد.


اون حرف میزد و من اینور تلفن آروم آروم گریه میکردم،چون داشت درد عمیقی که تو وجودم نشسته بود رو واضح و شفاف واسم بیان میکر.

این دردی بود که خودم نمیتونستم به زبون بیارم 


سعی کردم خوب خوب گوش کنم و جملات کلیدی رو به ذهن بسپارم .


اصلیترین جمله این بود خودزنی نکن ،اینقدر خودت رو مقصر ندون .


واقعیت هارو ببین و به خواسته هات فکر کن.


و اینو بدون که هیچ چیز مطلقی تو دنیا وجود نداره .

زندگی در لحظه حق توست و تو باید زندگی کنی حتا اگر جایی لازم باشه تا اون رو ترک کنی.



حدود 47دقیقه حرف زده بودیم با اینکه دوست مهربانم دیرش شده بود و باید میرفت اما بازم نکته هایی رو که یادش میومد بهم میگفت و اخر سر هم فقط گفت مراقب خودت باش .



وقتی ارتباط ما قطع شد و من حال خوب خودمو دیدم،متوجه شدم که چه انرژی زیادی رو گرفتم ازش.


بسیار لذت بخشه وقتی میبینی یه دوست خوب پا به پای تو قدم برمیداره و در تمام لحظات خوشی و ناخوشی حضور داره.


امیدوارم بتونم واسه تک تک دوستان خوبم جبران کنم.



امشب بعد از مدتها دلم خواست تا بنویسم .


ثبت کردن به من نشون میده که کی بودم و کی شدم ،دوست دارم زمانی برگردم و این تغییرات با شیب ملایم رو ببینم و.


          یکشنبه97/06/05ساعت 23:36شب


زندگی واقعیتیست که باید به خوبی ببینیش و متناسب با خواسته هات جلو بری و زندگی خودت رو بسازی.

ادمها که یکیشون من باشم،بیشتر اوقات میخوان واقعیت رو انکار کنند و خودشون رو جور دیگه ای جلوه بدن،که میدونم این جور دیگه ای جلوه دادن به نوعی فرار از واقعیواقعیت هستش،به جای اینکه با تک تک مسائل زندگیشون روبرو شوند و حسابی بررسی کنند و نقاط قوت و ضعفش رو ببینند و تکلیف خودشون رو روشن کنند و واسه نقاط ضعف شون برنامه بچینند و از اونها اگاه شوند و تقویتشون کنند ،دست به انکار میزنند و حس خوب درون خودشون رو خرخراب میکنند.


هر آرزو، روزگاری به واقعیت می پیونده،فقط یه شرط داره ،اونم پیگیری و تلاش واسه اون آرزو ست.

یادمه دوران بچگی علاقه شدیدی به معلمی داشتم ،به مراقبت از بچه های کوچکتر از خودم.

زمانی که خواهرزاده ها و برادر زاده ها رو به من میسپردن و میرفتن ،میشدم خانم معلم و واسشون قصه میگفتم.

همیشه میگفتم روزی روزگاری باید واسه وطنم (رابر) خدمت کنم ،اونم با افتخار و الان حدود یک ساله که برگشتم رابر و در خدمت معصوم ترین قشر جامعه ام هستم.

و با امیدواری تمام میخواهیم بهترین دانش آموزان رو پرورش بدهیم و استعداد های درخشانی رو شکوفا کنیم.البته با توکل بر پادشاه پادشاهان،خدای مهربان.


الان 13سال از معلمی  من میگذرد و سعی کردم عضو مفیدی واسه جامعه باشم .


سختیهای زیادی رو پشت سر گذاشتم،اما حسابی ساخته شدم.

عین یه آهن که هی رفته تو کوره آتش و فرو رفته درون آب.


خوشحالم که به آرزوی دوران بچگیم رسیدم و والان احساس خوشبختی بسیار زیادی دارم و در زمان و موقعیت خودم خوشحال ترین و خوشبین ترین و پرامیدترینم.

همیشه آرزوهات رو تو ذهنت مرور کن و بهشون فکر کن و واسشون قدم بردار و آموزش ببین و اجرایی شون کن.


امشب دارم آماده میشم تا واسه فردا یک کلاس قصه گویی خاص داشته باشم و سعی کنم نمایش خلاق رو با بچه ها به خوبی کار کنم.

دوست دارم بچه هامو کتاب خوان کنم ،حتی شده 1%از گل پسرا روو.

واسه این هدفم قدم بر میدارم و میرم جلو و میدونم که به دنبالش موفقیت من حاصل میشه.


روزگاری به خودم افتخار خواهم کرد که مدرسه مولانا تفاوت ویژه ای با همه مدارس دارد





چیزی برای از دست دادن داری؟


نیمه شب است، دارم کتابی جذاب و داستانی شگفت از پائولو کوئیلو می‌خوانم تا میرسم به این جمله:


.برای کسانی حرف می‌زنیم که چیزی برای از دست دادن دارند.»



چقدر این جمله را دوست دارم.


فکر می‌کنم رسالت من هم همین است، حرفهایم را در گوش کسانی خواهم گفت که علاوه یاد گرفتن، برای از دست دادن هم آمده‌اند.


آمده‌اند تا گذشته‌ای را رها کنند تا امروز و آینده‌ای نو به دست آوردند. ظرف زندگی ظرفیت محدودی دارد، نمی‌شود سبک زندگی و نوع تفکر گذشته‌ام را حفظ کنم و فکر جدید و شیوه جدید زندگی را هم در آن جای دهم.


 به دو روش می‌توانیم ببازیم: یا گذشته را یا آینده را

من میخواهم برای کسی حرف بزنم که آماده است باخت بدهد، کسی که آماده است گذشته را ببازد و فکری نو، سبکی نو و آینده‌ای متفاوت بسازد. 


اینجاست که وقت طلاست


این پیام استاد بزرگوار من هستش که باعث شد دوباره روی سبک زندگیم زووم کنم و بیشتر از اینا بهبودش بدهم.

چندتا تغییر هستش که به زمان بیشتری نیاز دارد،پس باید هر روز برای این تغییرات تلاش کنم و زمان مورد نیازش رو در نظر بگیرم تا به نتیجه خوب دست پیدا کنم.


بعضی پیامها رو باید چندین بار بخونی تا بتونی به خوبی اجرا کنی .


حرف همیشگی من اینه که چه خوبه فردی خودش بخواهد تا تغییر کند و این مشکلات را به شکلات تبدیل کند.


و اینکه خواستن همراه با ترفند ها نتایج خیلی خوبی رو به دنبال دارد.


پس آموزش را نباید فراموش کرد ،آموزش پیش متخصص.


در این موقعیت از زندگی رضایت بسیار خوبی دارم از خودم و. اما برای بهتر شدنش هم در تلاشم و همیشه در حال حرکت.


.

این کتاب  کارهای اشتباه مارو به عنوان معلم،پدر و مادر و حتی یک مدیر زیر سوال میبره.

زمانی مطالعه این کتاب تموم شد حال بدی داشتم. موضوع بسیار مهمی بود، برای همین لازم دانستم تا دومین پست را در مورد این کتاب بذارم .


تو این کتاب متوجه میشیم که  تشویق ها و تنبیه های ما خلاقیت و انگیزه درونی فرد رو از بین میبره و با استفاده از این دو روش به صورت موقت به خواسته هایمان میرسیم و هیچوقت نمیتوانیم رفتار مثبت و دلخواه خودمان در درون دیگران ماندگار کنیم.


به عنوان مدیر،معلم و والد خوب حق داریم به کارمند،دانش آموز و بچه خود فرصت حق انتخاب و مشارکت بدهیم.


همه ما با اشرف مخلوقات در ارتباطیم امیدوارم بتوانیم دین خود را به خوبی نسبت به این موجود گرانبها ادا کنیم.


#معرفی_کتاب #کتاب_خوب#تشویق_کودک #تنبیه_دانش_آموز (اردیبهشت ماه  روز پنجشنبه ۹۸/۰۲/۲۶)

ادامه مطلب


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها