خود زنی فقط و فقط به معنا ضرب و شتم خودت یا آزار و اذیت و آسیب رسوندن به جسمت نیست.

مهمترین چیز اینه که تو نباید حتی با حرفهات خودزنی کنی و هی خودت رو آزار بدی و مقصر بدونی تو اتفاقات.


بیشتر اوقات به خودم میگم تو باید عالی باشی و بی عیب و نقص 

هی خودمو اذیت میکنم و روح خودم رو خراش میدم.


چند روزه که دوباره تموم حرفها به من حمله کردند و بیشتر ساعات روز ذهن منو مشغول به خودشون کردند.


از خودم خواستم تا با بهترین دوستم گپ بزنم و زود رفتم واسش پیام گذاشتم و ازش وقت خواستم.


دوروز طول کشید تا ارتباط ما برقرار شد آخه برنامه اش همیشه پره.


حدودا ساعت 21:08دقیقه تماس گرفتم و شروع کردم به حرف زدن.


نمیدونستم دردم رو چجوری بگم.


هرچی تو ذهن شلوغم بود گفتم و اون صبوری کرد و خوب شنید .


همینجور که میگفتم ،تو ذهنم داشتم به خودم فحش میدادم که اینها چیه داری میگی ؟چرا تمرکز نداری؟و.


اما اون زود فهمید درد منو و حال خرابم رو متوجه شد.


اون حرف میزد و من اینور تلفن آروم آروم گریه میکردم،چون داشت درد عمیقی که تو وجودم نشسته بود رو واضح و شفاف واسم بیان میکر.

این دردی بود که خودم نمیتونستم به زبون بیارم 


سعی کردم خوب خوب گوش کنم و جملات کلیدی رو به ذهن بسپارم .


اصلیترین جمله این بود خودزنی نکن ،اینقدر خودت رو مقصر ندون .


واقعیت هارو ببین و به خواسته هات فکر کن.


و اینو بدون که هیچ چیز مطلقی تو دنیا وجود نداره .

زندگی در لحظه حق توست و تو باید زندگی کنی حتا اگر جایی لازم باشه تا اون رو ترک کنی.



حدود 47دقیقه حرف زده بودیم با اینکه دوست مهربانم دیرش شده بود و باید میرفت اما بازم نکته هایی رو که یادش میومد بهم میگفت و اخر سر هم فقط گفت مراقب خودت باش .



وقتی ارتباط ما قطع شد و من حال خوب خودمو دیدم،متوجه شدم که چه انرژی زیادی رو گرفتم ازش.


بسیار لذت بخشه وقتی میبینی یه دوست خوب پا به پای تو قدم برمیداره و در تمام لحظات خوشی و ناخوشی حضور داره.


امیدوارم بتونم واسه تک تک دوستان خوبم جبران کنم.



امشب بعد از مدتها دلم خواست تا بنویسم .


ثبت کردن به من نشون میده که کی بودم و کی شدم ،دوست دارم زمانی برگردم و این تغییرات با شیب ملایم رو ببینم و.


          یکشنبه97/06/05ساعت 23:36شب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها